دوستداران ادبیات فارسی

پایگاه شخصی مسعود رهگذر،ادب و فرهنگ اصیل فارسی

دوستداران ادبیات فارسی

پایگاه شخصی مسعود رهگذر،ادب و فرهنگ اصیل فارسی

دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند

  از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند

 

 طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود

 کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند

 

 بلبل نطق من ز یک نغمه عاشقانه ای

 گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند

 

 خامه مشکسای من گر بنگارد این رقم

 صفحه روزگار را مملکت ختا  کند

 

 مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی

 دائره وجود را جنّت دلگشا کند

 

 شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد

 شاهد معنی من ار جلوه دلربا کند

 

 وهم به اوجِ قدسِ ناموس اله کی رسد؟

 فهمِ که نعتِ بانوی خلوت کبریا کند؟

 

 ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد

  تا که ثنای حضرت سیده نسا کند

 

 فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه

  چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند

 

 صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل

  وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند

 

 مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی

  جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند

 

 بسمله  صحیفه فضل و کمال معرفت

  بلکه گهی تجلّی از نقطه تحت «با» کند

 

 دائره شهود را نقطه مُلتَقی بود

  بلکه سزد که دعوی لو کشِفَ الغطا  کند

 

 حامل سرّ مستمر حافظ غیب مستتر

  دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند

 

 عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم

  گاه سخا محیط را قطره بی بها کند

 

 لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا

  صبح جمال او طلوع از افق عُلا  کند

 

 بَضعه سید بشر امّ ائمه غُرَر 

 کیست جز او که همسری باشد لافتی کند؟

 

 وحی نبوّتش نسب، جود و فتوّتش حسب

 قصّه ای از مروّتش سوره «هل اتی» کند

 

 دامن کبریای او دسترس خیال نی

  پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند

 

 لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او

  تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند

 

 در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان

  در نشئات کن فکان حکم به ما تشا کند

 

 عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،

  سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند

 

 نفخه قدس بوی او جذبه انس خوی او

  منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند

 

 قبله خلق، روی او، کعبه عشق کوی

  او چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند

 

 بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری

  چشمه خور شود اگر چشم سوی سُها کند

 

 مفتقرا  متاب رو از در او بهیچ سو

  زانکه مس وجود را فضّه او طلا کند

مسعود رهگذر
۱۲ آذر ۰۲ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بیا یاابن‌الحسن دردم دوا کن
دلم را با شهیدان آشنا کن
بیا تا سر به پیکر دارد آقا
منُ راهی دشت کربلا کن
 
خوشا آنان که محرم با تو بودند
شهیدانی که همدم با تو بودند
خوشا آنان که در وقت شهادت
لبِ تشنه، محرّم با تو بودند
 
الهی کاش با مولا نشینم
لبِ تشنه لبِ دریا نشینم
الهی من بیایم کربلاتان
کنار خیمه سقا نشینم
 
بیا در بزم ما اشکی بیفشان
دل ما را به آه خود بسوزان
به لب داریم ذکر یا ابالفضل
به لب‌های تو ذکر ای عمو جان
 
به غیر امر مولا هیچ نشناخت
به دوش خویش مشک خشک انداخت
تمام تکیه‌گاه خیمه‌ها رفت
علم با رفتنش کار حرم ساخت
 
صدا زد با دل پردرد ای آب
به لب‌های حرم برگرد ای آب
چرا این‌قدر با ما بی‌وفایی
وفا با مردم نامرد ای آب؟!
 
تو مهر حضرت زهرایی ای آب
تو نهری دور از دریایی ای آب
شدی ای مشک از سقا مهم‌تر
تو هستیِ منِ سقایی ای آب
 
سپر شد پیکرم بر پیکر مشک
صدف شد سینه‌ام بر گوهر مشک
بیا ای تیر چشم دیگرم را
بگیر و دست بردار از سر مشک
 
دو دستم روی خاک و خون به رویم
تیمم کرد دستم با وضویم  
خودم دیدم ز یال مرکبم ریخت
به روی خاک آب و آبرویم
 
خسوف خون شده ماه مدینه
خسوف گرد ابروی سکینه
الهی بشکنه دست کمونی
که تیرش دوخت مشکم را به سینه
 
کجایی سیّدی! ای جان زهرا
ببینی سفره احسان زهرا
گرفتم اجر ایثار و ادب را
سرم افتاده بر دامان زهرا
 
حسین آمد کنار پیکر من
شده خاک خجالت بر سر من
کسی با مادرم می‌گفت ای کاش
شد از امروز زهرا مادر من
 
ز تو شرمنده‌ام آب‌آورت رفت
علمدار رشید لشکرت رفت
تو تا در راه بودی مادرت بود
تو از راه آمدی و مادرت رفت
 
به پیش پات دارم باغ لاله
خوشامدگویی‌ام شرم است و ناله
مرا بگذار و راهی حرم شو
شدم دلواپس گوش سه‌ساله
 
من و فکر حرامی و جسارت
حرم فکر بدون من اسارت
کنار علقمه من ماندم و تو
همه سمت حرم در فکر غارت

مسعود رهگذر
۱۲ آذر ۰۲ ، ۲۳:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 ◄قلمرو زبانی:

۱- واژه صحیفه را از نظر کارکرد معنایی بررسی کنید.

صحیفه در معنای کتاب، نامه و ورق، دفتر به کار می‌رود. در این درس به معنای کتاب است.

۲- متن درس را از نظر حذف فعل بررسی کنید و نوع حذفها را بنویسید.

رج سوم حذف به قرینۀ لفظی: چه حرف تازه‌ای برای نوشتن [مانده است].  /    رج ششم حذف به قرینۀ لفظی: و من از آن تو [هستم].

 

◄قلمرو ادبی:

۱- دو نمونه آرایۀ تشخیص در متن درس بیابید.

رج دوم: جان صادق من آن را برای تو ترسیم نکرده باشد؟    /   رج هشتم: عشق جاودانی معشوق را جوان می‌بیند.

رج پایانی: همانجا که شاید اینک دست زمان و صورت ظاهرش، مرده نشانش بدهند.

۲- در متن، نمونه‌ای از استفهام انکاری مشخص کنید.

چه حرف تازه‌ای برای گفتن مانده است یا چه چیز تازه‌ای برای نوشتن؟

◄قلمرو فکری:

۱- شکسپیر برای عشق جاودانی، چه ویژگی‌هایی را برمی‌شمارد؟

عشق جاودانی وصف ناپذیر و نانوشتنی است، دلبر نیز همیشه جوان و دوست داشتنی است؛ دلشده راستین ظاهربین نیست و همیشه به دلبرش عشق می‌ورزد. سخنور همیشه از عشق می‌گوید و این موضوع هیچ گاه برایش کهنه نمی‌شود.

۲- در سطرهای زیر بر چه نکته‌ای تاکید شده است؟

چه حرف تازه‌ای برای گفتن مانده است یا چه چیز تازه‌ای برای نوشتن که / بتواند عشق مرا یا سجایای ارزشمند تو را بازگو کند.

عشق در قالب واژه‌ها نمی‌گنجد؛ بی پایان و بسیار والاست و به زبان نمی‌آید. دلبر من نیز بسیار ارزشمند و وصف ناشدنی است.

۳- مضمون بیت زیر از کدام بخش از سروده شکسپیر قابل دریافت است؟

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب / کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

بازگردانی: غم عشق یک داستان بیشتر نیست؛ ولی جای شگفتی است که از هر زبانی درباره عشق می‌شنوم تکراری نیست.

حافظ به نامکرر و نو بودن سخن عشق نمونش دارد و شکسپیر هم در قسمتی از غزلواره اش از عشق گفتن را کهنه نمی‌شمارد و بازگفت آن را همواره تازه می‌داند. این پیام، در بخش زیر نیز یافت می‌شود:

هر روز باید ذکری واحد را مکرر بخوانم/ و آن چه را قدیمی است قدیمی ندانم که تو از آن منی و من از آن تو / درست مانند نخستین باری که نام زیبای تو را تلاوت کردم. 

مسعود رهگذر
۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جواب قلمرو زبانی درس 17 فارسی دوازدهم

۱- برای واژه «آخته» دو معادل معنایی بنویسید.

بیرون کشیده ، برکشیده، آهیخته، بیرون آمده، از نیام بیرون کشیده شده

٢- مفهوم نشانه «ان» را در واژه های زیر بنویسید.

بهاران (هنگام بهار) خاوران «محل و سرزمین خاور، مشرق» (مکان) بابکان ( نسبی) خندان ( فاعلى ، حالت) گیلان (مکان گیل ها) سپاهان مکان سپاه) گریان (صفت فاعلی، حالت) جوانان (نشانه جمع)

جواب قلمرو ادبی درس 17 فارسی دوازدهم

١ – این بخش از سروده «پابلو نرودا» را از نظر کاربرد «نماد» بررسی کنید.

نان را از من بگیر اگر می خواهی ، هوا را از من بگیر، اما خنده ات را نه . گل سرخ را از من مگیر. نان، هوا : نماد زندگی مادی  گل سرخ : نماد عشق

۲- در این قسمت از متن درس، شاعر از کدام آرایه های ادبی بهره گرفته است؟

«… اما خنده ات که رها می شود و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید/ تمامی درهای زندگی را به رویم می گشاید

تشخیص : خنده کسی را بجوید تناسب : رها ، پرواز ، آسمان / در گشودن: کنایه از گره گشایی / درهای زندگی: استعاره پنهان زندگی مانند خانه ای است که درهای پنهان دارد.

جواب قلمرو فکری درس 17 فارسی دوازدهم

۱- درک و دریافت خود را از متن زیر بنویسید.

 

 

« و اگر دیدی، به ناگاه / خون من بر سنگ فرش خیابان جاری است / بخند، زیرا خنده توا برای دستان من ، شمشیری است آخته » خنده معشوق زندگی بخش است . نیرو بخشی عشق

۲ – متن درس را با مفهوم سروده زیرمقایسه کنید.

چه خوش فرمود آن پیر خردمند                  وزین خوشتر نباشد در جهان پند

قلمرو ادبی: (واج آرایی حرف دال باز گردانی: آن پیر دانا چه خوب گفت و پندی در جهان از این سخن زیباتر و بجاتر نباشد پیام: اندرز اگر خونین دلی از جور ایام «لب خندان بیاور چون لب جام»

قلمرو زبانی: جور: ستم/ ایام: روزگارا

قلمرو ادبی: خونین دلی: کنایه از اندوهگین بودن لب خندان بیاور: کنایه از همیشه خندیدن / جور ایام: جانبخشی چون لب جام: تشبیه / لب جام: استعاره خونین دل و خندان: تضاد/ تضمین شعر حافظ با کمی تغییر باز گردانی: اگر از ستم روزگار اندوهگین هستی، مانند لب جام لب خندان داشته باش و همیشه بخند

پیام: هنگام غم لب خندان داشته باش

به پیش اهل دل گنجی است شادی                      که دستاورد بی رنجی است شادی

قلمرو زبانی: پیش: نزد/ دستاورد: نتیجه، پیامد، حاصل آنچه با تلاش به دست می آید/ پیش اهل دل: وابسته وابسته

قلمرو ادبی: اهل دل: کنایه از صاحب دل و عارف / شادی گنجی است: تشبیه / گنج و رنج: جناس باز گردانی: نزد صاحب دلان شادی گنج است و شادی نتیجه بی رنجی است.

پیام: شادی

به آن کس می رسد زین گنج بسیار                                 که باشد شادمانی را سزاوار

قلمرو زبانی: سزاوار: شایسته

 

قلمرو ادبی: کنایه گنج: استعاره از شادی واج آرایی : «س» باز گردانی: گنج شادی بسیار به آن کسی می رسد که شایسته شادمانی باشد

پیام: شادی شایستگی می خواهد

چو گل هرجا که لبخند آفرینی                           به هر سو رو کنی لبخند بینی

قلمرو ادبی: کنایه از جانبخشی / چو گل: تشبیه البخند آفریدن: استعارها سو و رو: جناس / بینی: ایهام تناسب (1میبینی ۲- دماغ که با رو تناسب دارد) باز گردانی: مانند گل هرجا که لبخند بزنی و شاد باشی به هر طرف که روی کنی از مردم لبخند می بینی پیام: لبخند بزن تا جهان به تو لبخند زند مشو در پیچ و تاب رنج و غم، گم به هر حالت تبستم کن، تبسم

قلمرو زبانی: تبسم دوم: نقش تبعیتکرارا حذف فعل آکن به قرینه لفظی

قلمرو ادبی: گم شدن در پیچ غم: کنایه از اندوه فراوان و همیشگی ا پیج و تاب رنج و غم: استعاره (رنج و غم مانند راه دشوار و پر پیچ و خم است) / واژه آرایی: تبسم باز گردانی: در پیچ و تاب رنج وغم، گم مشو و همیشه اندوهگین نباش و در هر حالتی لبخند بزن.

پیام: کنار گذاشتن غم

پاسخ : مفهوم هر دو بر ارزشمند بود شادی و لبخند اشاره دارد و اینکه لبخند زدن و شادی به انسان نیرو و امید می بخشد

مسعود رهگذر
۳۰ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کارگاه متن پژوهی

◄قلمرو زبانی

۱- مترادف واژه‌های زیر را بنویسید.

معهود: عهد شده، وعده داده شده، شناخته شده، معمول / بحبوحه: میان، وسط / وجنات: رخساره‌ها، چهره‌ها.

۲- در هر یک از بندهای پنجم و دوازدهم، سه واژۀ مهم املایی بیابید و بنویسید.

بند پنجم: معهود، عیال، دیلاقی / بند دوازدهم: غیرمترقّبه، اصرار

۳- درعبارت زیر «مفعول» و «مسند» را مشخص کنید.

◙ «آثار شادی در وَجَناتش نمودار گردید، گفتم چرا نمی‌آیی بنشینی؟»

مفعول فعل «گفت»: «چرا نمی‌آیی بنشینی؟» / مسند: «نمودار»

۴- حرف ربط یا پیوند دو گونه است:

الف- پیوندهای وابسته ساز: همراه با جمله‌های وابسته به کار می‌روند؛ نمونه:

◙ همۀ حضّار یک صدا تصدیق کردند که تخلصی بس به جاست.

جملۀ پایه یا هسته: همۀ حضّار یک صدا تصدیق کردند. / جملۀ پیرو یا وابسته ساز: که تخلّصی بس به جاست.

پیوندهای وابسته ساز پرکاربرد عبارتند از: که ، چون، تا ، اگر، زیرا ، همین که، گرچه، با این که

ب) پیوندهای همپایه ساز: بین دو جملۀ هم پایه به کار می‌روند؛ نمونه:

◙ رتبه‌های بالا را وعده بگیر و مابقی را نقدا خط بکش.

پیوندهای هم پایه ساز پرکاربرد عبارت اند از: و، اما، ولی، یا

– از متن درس برای کاربرد انواع حرف ربط نمونه‌های مناسب بیابید.

پیوند همپایه ساز: فلانی حالا سر میز است و بعد خودش تلفن خواهد کرد. / پیوند همپایه ساز: از من همه اصرار بود و از مصطفی انکار.

پیوند وابسته ساز: خاطر جمع باشید که از عهده برخواهم آمد. / پیوند وابسته ساز: اگر سرم را از تنم جدا کنید، یک لقمه هم دیگر نمی‌توانم بخورم

◄قلمرو ادبی

۱) مفهوم کنایه‌های زیر را بنویسید.

پشت دست داغ کردن: پشیمان شدن، توبه کردن / سماق مکیدن: انتظار بیهوده کشیدن / چند مرده حلاج بودن: چقدر توانایی داشتن

۲) کدام ویژگی‌های نثر نویسنده بر تاثیرگذاری داستان او افزوده است.

استفاده از شیوه‌های طنز: بزرگ نمایی، اغراق، ضرب المثلها، اصطلاحات و تعابیر عامیانه، نقیضه پردازی، پرداختن به جزئیات

نمونه‌هایی از نقیضه پردازی یا تقلید از آثار ادبی

الف) مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد (حافظ)

◙ مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / خانمش زنگ زد و گفت شلوغ است نرو (نقیضه)

ب) درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد. (حافظ)

◙ درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / زیرا که او اصولا، کوبیده دوست دارد (نقیضه)

◄قلمرو فکری

۱) نویسنده در داستان کباب غاز کدام رفتار فردی و اجتماعی را مورد انتقاد قرار داده است؟

ریا کاری و تظاهر، چشم و همچشمی، کنترل نکردن رفتار و زبان و اعتماد به دیگران بدون بررسی …

۲) از متن درس، مَثَلِ متناسب با هر یک از این سروده‌های سعدی بیابید و مقصود اصلی آنها را بیان کنید.

الف) گلّۀ ما را گِله از گرگ نیست / کاین همه بیداد شبان می‌کند.

شبان: چوپان / از ماست که بر ماست (هر بدی که به ما می‌رسد از سوی خودمان و کارهایمان است.)

ب) سخن گفته دگر باز نیاید به دهن / اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد

تیری که از شست رفته باز نمی‌گردد (از دست رفتن فرصت)

مسعود رهگذر
۲۴ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مسعود رهگذر
۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کارگاه متن پژوهی 

قلمرو زبانی

۱- معنای واژه‌های «قبا»، «تعب» و «تجرید» را با توجّه به بیت‌های زیر بنویسید.

سرو و مَهت نخوانم، خوانم، چرا نخوانم؟ / هم ماه با کلاهی، هم سرو با قبایی (فرّخی)

مه: ماه / قبا: گونه‌ای جامه بلند مردانه جلوباز

بازگردانی: من تو را سرو و ماه نمی نخوانم؛ ولی باید بخوانم؛ زیرا تو ماهی هستی که کلاه داری و سروی هستی که قبا پوشیده ای.

در این مقام، طرب بی تعب نخواهد دید / که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی)

طرب: شادی / تعب: رنج و سختی / سرا: خانه

بازگردانی: در این جایگاه شادی بدون رنج و سختی نیست؛ زیرا این جهان پاک و ناپاک جای نیکی و بدی است.

اوّلاً تجرید شو از هر چه هست / وانگهی از خود بشو یکبار دست (اسیری لاهیجی)

تجرید: در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ در اصطلاح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست.

بازگردانی: نخست تنهایی بگزین و خود را از همه چیز دور کن. سپس از خودت دست بکش.

۲- اجزای بیت زیر را طبق زبان معیار مرتبّ کنید؛ سپس نقش دستوری هر جزء را بنویسید.

بعد از این وادی حیرت آیدت / کار دائم درد و حسرت آیدت

بعد از این، وادی حیرت برایت آید. دائم کارت درد و حسرت آید.

بعد: قید / این: متمم / وادی: نهاد / حیرت: مضاف الیه / ت: متمم / آید: فعل تام / دائم: قید / کار: نهاد / ت: مضاف الیه / درد: مسند /  حسرت: معطوف / آید: فعل اسنادی

۳- متن زیر را با توجّه به «نقش‌های تبعی» بررسی کنید.

ما، پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. نامش سیمرغ است و در پس کوه قاف، بلندترین کوه روی زمین، بر درختی بلند آشیان دارد.

نقش‌های تبعی: پرندگان: بدل / شهریار: معطوف / بلندترین کوه روی زمین: گروه بدلی

 
 

قلمرو ادبی

۱- با توجّه به متن درس، هر یک از پرندگان زیر، نماد چه کسانی هستند؟

بلبل (افراد جمال پرست و عاشق عشق مجازی )

باز (جاه جو و مقام طلب)

۲- «وجه شبه» را در بیت زیر، مشخّص کنید؛ توضیح دهید شاعر برای بیان وجه شبه، از کدام آرایه ادبی دیگر بهره گرفته است؟

عاشق آن باشد که چون آتش بوَد / گرم رو، سوزنده و سرکش بوَد

مشبهعاشق / چون:‌ ادات تشبیه / مشبه به: آتش / وجه شبه: گرم رو، سوزنده و سرکش// وجه شبه دارای کنایه است.

۳- درباره تلمیح به کار رفته در بیت توضیح دهید؟

ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی / دلت خُلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش (خاقانی)  / آز: حرص / خلد: بهشت جاودان

بازگردانی: ای خاقانی، دلت مانند بهشت جاودان است. آن را از طاووس و شیطان، از نیرنگ هوا و از فریب حرص خالی کن.

بر پایه افسانه‌ای طاووس پرنده بهشتی است. ازین رو ابلیس برای درآمدن به بهشت در تن ماری رخنه کرد و مار نیز به پای طاووسی پیچید و بدین شیوه ابلیس به بهشت درآمد.

 
 
 
 
 

قلمرو فکری

۱- معنی و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید.

گل اگر چه هست بس صاحب جمال / حُسن او در هفته‌ای گیرد زوال

بازگردانی: اگرچه گل بسیار زیباست، ولی زیبایی او زود از بین می‌رود.

پیام: زودگذر بودن زیبایی‌های جهان

۲- بیت زیر با کدام بیت از درس ششم مناسبت دارد؟ دلیل خود را بنویسید.

شیرمردی باید این ره را شگرف / زانکه ره دور است و دریا ژرف ژرف

نی، حدیث راه پر خون می‌کند /  قصه‌های عشق مجنون می‌کند

هر دو بیت اشاره به این دارد که راه عشق بسیار پرخطر و دشوار است.

۳- هر بیت زیر، یادآور کدام وادی از هفت وادی عشق است؟

الف) وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا / هر که فانی شد ز خود، مردانه‌ای است (عطّار) / وادی فقر و فنا؛ وادی هفتم

بازگردانی: کسی به وصال خدا می رسد که نابود شود. هر کس فانی شد او واقعا مرد است.

ب) دل چه بندی در این سرای مجاز / همّت پست کی رسد به فراز (سنایی) / وادی طلب؛ وادی نخست

بازگردانی: چرا به این جهان خاکی دل بسته ای. کسی که اراده پست دارد به جایگاه بالا نمی رسد.

پ) چشم بگشا به گلستان و ببین / جلوه آب صاف در گل و خار (هاتف اصفهانی) / وادی توحید؛ وادی پنجم

بازگردانی: چشمت را باز کن و ببین که خدا در همه جا جلوه کرده است. (آب نماد خدا و گل و خار نماد پدیده‌های هستی اند.)

۴- با توجّه به آیه شریفه و سروده زیر، تحلیلی کوتاه از داستان «سی مرغ و سیمرغ» ارائه دهید.

﴿وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ و در روی زمین براى اهل یقین، نشانه‌هایى است و در وجود شما (نیز) نشانه‌هایى است. پس چرا نمى‌نگرید؟

ای نسخه‌ نامه‌ الهی که توئی / وی آینه‌ جمال شاهی که توئی.

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست / در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی (نجم رازی)

آدمی از دو بخش ساخته شده است: تن و روان. تن ما از جهان مادی و فرودین و روان ما از جهان برین و ایزدی ساخته شده است؛ ازین رو با خودشناسی می توان به خداشناسی دست یافت. در داستان سیمرغ نیز مرغان به رهروی پرداختند و سرانجام پس از رسیدن به کوه قاف دریافتند که سیمرغی که به دنبالش می گشته اند در درون خودشان قرار داشته است.

مسعود رهگذر
۱۱ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کارگاه متن پژوهی

◙ قلمرو زبانی

۱- متضادّ واژه‌های مشخّص شده را در متن درس بیابید.

 باید به داوری بنشینیم / شوق رقابتی است / در بین واژه‌ها و عبارت‌ها / و هر کدام می‌خواهند معنای صلح را مرادف اوّل باشند. (طاهره صفّارزاده)  / مرادف: هم ردیف        ( صلح ≠ جنگ)

 با اهل فنا دارد هر کس سر یکرنگی / باید که به رنگ شمع از رفتن سر خندد (بیدل دهلوی)      ( یکرنگی ≠ تزویر)

بازگردانی: هر کس که می خواهد با اهل فنا دوست و یکرنگ باشد، باید مانند شمع در بند جانش نباشد و جانبازی کند.

۲- این شعر اخوان را با توجّه به موارد زیر بررسی کنید.

الف) استفاده از واژه‌ها، ترکیب‌ها و ساختارهای دستوری زبان کهن

همگنان: همگان / تاریک ژرف چاه پهناور: چاه تاریک ژرف پهناور / می‌دیده است: ماضی نقلی استمراری / هریوهٔ پاک آیین: هراتی پاک آیین / بر آن بر:‌ دو حرف اضافه برای یک متمم و…

ب) کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌های نوساخته

عرصهٔ ناوردهای هول، کوه کوهان، مرد مردستان

۲- در متن زیر گروه‌های اسمی و وابسته‌های پیشین و پسین را مشخص کنید.

– رخش زیبا، رخش غیرتمند (رخش: هسته، موصوف / زیبا، غیرتمند: وابسته پسین صفت بیانی)

– رخش بی مانند، با هزاران یادبود خوب خوابیده است. (رخش: هسته، موصوف / بی مانند: وابسته پسین، صفت بیانی) (با: حرف اضافه / هزاران: وابسته پیشین، صفت شمارشی اصلی / یادبود: هسته گروه اسمی / خوب: وابسته پسین، صفت بیانی)

◙ قلمرو ادبی

۱- کدام نوع لحن برای خوانش متن درس مناسب است؟ دلایل خود را بنویسید.

– لحن حماسی؛ زیرا داستان روایتی از داستان‌ها و دلاوری‌ها و پهلوانی‌های رستم است و این درون مایه مناسب با لحن حماسی.

۲- «شغاد» و «رستم» نماد چه کسانی هستند؟

– شغاد: نماد مرد دورو و نابکار / رستم: نماد پهلوان یکرو و پهلوان

۳- قسمت‌های زیر را از دید آرایه‌های ادبی بررسی کنید.

الف) این نخستین بار شاید بود / کان کلید گنج مروارید او گم شد (کلید: استعاره از خنده / گنج: استعاره از دهان / مروارید: استعاره از دندان)

ب) همگنان خاموش، / گرد بر گردش، به کردار صدف بر گرد مروارید (تشبیه؛ وجه شبه: به کردار؛ مشبه به: صدف بر گرد مروارید)

پ) پهلوان هفت خوان، اکنون / طعمۀ دام و دهان خوان هشتم بود (تشبیه؛ مشبه: پهلوان هفت خوان / مشبه: به طعمه) (دام خوان هشتم: اضافه تشبیهی) (دهان خوان هشتم:‌ اضافه استعاری)

◙ قلمرو فکری

۱- مقصود نقّال از «قصه درد» چیست؟

– منظور کشته شدن رستم است.

۲- درباره مناسبت موضوعی متن درس با بیت زیر توضیح دهید.

یوسف، به این رها شدن از چاه دل مبند / این بار می‌برند که زندانی ات کنند (فاضل نظری)

بازگردانی: ای یوسف، از اینکه از چاه درمی آورندت خوشدل نباش؛ زیرا می خواهند ببرندت و زندانی ات کنند که از چاه بدتر است.

– رستم از هفت خوان جان بدر برد؛ ولی هنگامی که برای گلگشت و شکار آمده بود، در دامی سهمگین افتاد و جان باخت. به دیگر عبارت از چاله به چاه افتاد. بیت صورت پرسش نیز همین پیام را می‌رساند.

۳- شاعر در این سروده، بر کدام مضامین اجتماعی تأکید دارد؟

– درباره نابکاری، دورویی و ناجوانمردی شغاد و بهمن سخن می‌گوید؛ همچنین بر جوانمردی رستم تأکید دارد که برای حفظ نام جان باخت و مرگ را بر زندگی پست و همراه با خواری برتر شمرد.

۴- اگر به جای شاعر بودید، این شعر را چگونه به پایان می‌رساندید؟

– به عهده دانش آموزان ارجمند

مسعود رهگذر
۱۱ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

۱- غزل زیر را بخوانید و موارد خواسته شده را پاسخ دهید:

جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما / از سیاهی داغ ما هرگز نمی آید برون

پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده ایم / از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم

خرقه از ما می‌ستاند نافه مشکین نفس / حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست

گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما

در سواد آفرینش آب حیوانیم ما / واله خار و گل این باغ و بستانیم ما

مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما / از هواداران آن زلف پریشانیم ما

دائم از راه نظر در بند و زندانیم ما / چون ز بخت تیره دائم در شبستانیم ما؟ (صائب)

الف) ویژگی‌های شعر صائب را در غزل بررسی کنید. – کاربرد واژگان عربی کاهش یافته است. صائب به زبان حقیقی مردم شعر می‌سراید. قالب سروده غزل است. قالب حقیقی شعر تک بیت است. آرایه‌ها به طور طبیعی در شعر به کار رفته است.

ب) شعر را از نظر زیبایی شناسی تحلیل نمایید.

جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما / از سیاهی داغ ما هرگز نمی آید برون

قلمرو ادبی: کنایه: جان به لب داشتن؛ از سیاهی بیرون آمدن / تشبیه: همچون صبح خندانیم / استعاره: داغ

پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده ایم / از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم

قلمرو ادبی: کنایه: پشت داده ایم / تشبیه: چون آیینه؛ دیوار حیرت / استعاره: شبیخون خمار صبحدم

خرقه از ما می‌ستاند نافه مشکین نفس / حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست

قلمرو ادبی: کنایه: خرقه ستاندن؛ حلقه زنجیر ماست / تشبیه: همچون حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست / استعاره: داغ

گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما

قلمرو ادبی: کنایه: جان به لب داشتن؛ از سیاهی بیرون آمدن / تشبیه: بزم عالم؛ ما زخم نمایانیم / استعاره: دست و تیغ عشق

در سواد آفرینش آب حیوانیم ما / واله خار و گل این باغ و بستانیم ما

قلمرو ادبی: کنایه: جان به لب داشتن؛ از سیاهی بیرون آمدن / تشبیه: آب حیوانیم /

مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما / از هواداران آن زلف پریشانیم ما

قلمرو ادبی: زلف مجاز از یار است. / واژه آرایی ما

دائم از راه نظر در بند و زندانیم ما / چون ز بخت تیره دائم در شبستانیم ما؟ (صائب)

قلمرو ادبی: حسن آمیزی: بخت تیره

پ) وزن شعر را بنویسید.

پایه‌های آوایی

جان بِ لَب دا

ری مُ هَم چُن

صُب ح خَن دا

 نیـ م ما

پایه‌های آوایی

از س یا هی

دا غ ما هَر

گِز نِ می آ

یَد بُ رون

وزن

فاعلاتن

فاعلاتن

فاعلاتن

فاعلاتن

نشانه‌های هجایی

Uـ ـ ـ

Uـ ـ ـ

Uـ ـ ـ

Uـ ـ ـ

۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی و ویژگی‌های فکری بررسی نمایید:

«مجموعه ای می‌بایست از هر دو عالم روحانی و جسمانی که هم محبّت و بندگی به  کمال دارد و هم علم و معرفت به کمال دارد تا بار امانت مردانه و عاشقانه در سفت جان کشد.» (نجم الدّین رازی) [سفت: دوش]  

زیبایی شناسی: تضاد: روحانی؛ جسمانی / اضافه تشبیهی: بار امانت / «در سفت جان کشیدن» کنایه از حمل کردن / تلمیح به آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ»

ترجمه: ما بر آسمانها و زمین و کوهها امانت را عرضه کردیم  همه از تحمّل آن خودداری ورزیدند و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را پذیرفت.

ویژگی‌های فکری: درون مایه عبارت عرفانی است و درباره انسان است که هم دانش دارد و هم عشق و با این دو ویژگی شایستگی یافته تا بار امانت ایزدی را بر دوش کشد.

مسعود رهگذر
۱۸ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- بیت‌های زیر را متناسب با پایه‌های آوایی تفکیک کنید، سپس وزن و نشانه‌های هجایی هر یک را در خانه‌ها جای دهید:

الف) بخندد همی باغ، چون روی دلبر ببوید / همی خاک، چون مشک اذفر (رودکی)/ اذفر: خوشبو / ببوید: بوی می‌دهد

خط عروضی: بِخَندَد هَمی باغ، چُن روی دِلبَر / بِبوید هَمی خاک، چُن مُشکِ اَذفَر

پایه‌های آوایی بِ  خَن  دَد هَـ  می  با غ  چُن  رو ی  دِل  بَر
پایه‌های آوایی بِ  بو ید هَ  می  خا ک  چُن  مُش ک  اَذ  فَر
وزن فَعولُن فَعولُن فَعولُن فَعولُن
نشانه‌های هجایی  Uـ ـ  Uـ ـ U ـ ـ  Uـ ـ

ب) هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود / وارهد از حددِ جهان، بی حد و اندازه شود  (مولوی)

خط عروضی: هین سُخَنُ تازِ بِگو، تا دُ جَهان تازِ شَوَد / وارَهَدز حَدّ جَهان، بی حَدُ اندازِ شَوَد 

پایه‌های آوایی هین سُ خَ نِ تا  زِ بِ  گو تا  دُ  جَ هان تا زِ شَ وَد
پایه‌های آوایی وا رَ هَ دَز حَد دِ جَ هان بی حَ دُ اَن دا زِ شَ وَد
وزن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن
نشانه‌های هجایی ـ UU ـ ـ  UU ـ ـ  UU ـ ـ  UU ـ

پ) دریادلان راه سفر در پیش دارند / پا در رکاب راهوار خویش دارند (حمید سبزواری)

خط عروضی: دریادلان راهِ سَفَر دَر پیش دارَند / پا دَر رِکابِ راهوارِ خیش دارَند

پایه‌های آوایی دَر یا  دِ لان را  هِ  سَ  فَر دَر پی ش دا رَند
پایه‌های آوایی پا  دَر  رِ  کا بِ  را  ه  وا ر خی  ش  دا رَند
وزن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُس (فَع)
نشانه‌های هجایی ـ ـ  U ـ ـ ـ  U ـ ـ ـ U ـ ـ U

ت) سوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مرا / وز من رها سازد مرا، بیگانه از خویشم کند (رهی معیری)

خط عروضی: سوزَد مَرا، سازَد مَرا، دَر آتَشَندازَد مَرا / وَز مَن رَها سازَد مَرا، بیگانِ اَز خیشَم کُنَد

پایه‌های آوایی سو  زَد  مَ  را سا  زَد  مَ  را دَر آ  تَ  شَن دا  زَد   مَ  را
پایه‌های آوایی وز  مَن  رَ ها سا  زَد  مَ  را بی  گا  نِ  اَز خی شَم  کُ  نَد
وزن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن
نشانه‌های هجایی ـ ـ U ـ ـ ـ  U ـ ـ ـ U ـ ـ ـ  U ـ

ث) ای به ازل بوده و نابوده ما / وی به ابد زنده و فرسوده ما (نظامی گنجوی)

خط عروضی: ای بِ اَزَل بودِ و نابودِ ما / وِی بِ اَبَد زِندِ و فَرسودِ ما

پایه‌های آوایی ای  ب  اَ  زَل بو  دِ  و  نا بو  دِ  ما
پایه‌های آوایی وِی  بِ  اَ  بَد زِن  دِ  وُ  فرَ سو  د ما
وزن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِل (فاعِلُن)
نشانه‌های هجایی ـ UU ـ ـ  UU ـ ـ  U ـ

ج) سعادت به بخشایش داور است / نه در چنگ و بازوی زورآور است (سعدی)

خط عروضی: سَعادَت بِ بَخشایِشِ داوَرَست / نَ دَر چَنگُ بازویِ زوراوَرَست

پایه‌های آوایی سَ  عا  دَت بِ  بَخ  شا یِ  شِ  دا وَ   رَست
پایه‌های آوایی نَ  دَر  چَن گُ  با  زو یِ  زو  را وَ  رَست
وزن فَعولُن فَعولُن فَعولُن فَعَل
نشانه‌های هجایی  Uـ ـ U ـ ـ  Uـ ـ  U ـ U

چ) جرمی ندارم بیش از این، کز جان وفادارم تو را / ور قصد آزارم کنی، هرگز نیازارم تو را (انوری)

خط عروضی: جُرمی نَدارَم بیشَ زین، کَز جان وَفادارَم تُ را / وَر قَصدِ آزارَم کُنی، هَرگِز نَیازارَم تُ را

پایه‌های آوایی جُر  می  نَ  دا رَم  بی  شَ  زین کَز  جان  وَ  فا دا   رِ  تُ ام
پایه‌های آوایی وَر قَص  دِ  آ زا  رَم  کُ  نی     هَر  گِز  نَ  یا زا  رَم  تُ  را
وزن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن
نشانه‌های هجایی ـ ـ  Uـ ـ ـ U ـ ـ ـ  Uـ ـ ـ  Uـ

ح) نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند / همه اسمند و تو جسمی، همه جسمند و تو روحی (سعدی)

خط عروضی: نَظَراوَردَمُ بُردَم کِ وجودی بِ تُ مانَد / هَمِ اِسمَندُ تُ جِسمی، هَمِ جِسمَندُ تُ روحی

پایه‌های آوایی نَ  ظَ  را  وَر  دَ  مُ  بُر  دَم کِ وُ جو دی بِ  تُ  ما نَد
پایه‌های آوایی هَـ  مِ  اِس مَن دُ تُ جِس می هَـ  مِ  جِس مَن دُ  تُ رو حی
وزن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن
نشانه‌های هجایی UU ـ ـ  UUـ ـ  UUـ ـ  UUـ ـ

۲- غزل زیر از کلیم کاشانی را بخوانید و موارد خواسته شده را پاسخ دهید:

۱- گر تمـــنّای تــو از خــاطر نـــاشاد رود / داغ عشق تو گلی نیست که از یاد رود

قلمرو زبانی: گر: اگر / تمنا: خواستن، آرزو / رفتن:‌ رفتن و نابود شدن / داغ: بسیارگرم و سوزان؛ نشانه؛ اثری که گذاشتن یک جسم سوزان بر پوست به جا می‌ماند / قلمرو ادبی: قالب شعر: غزل / وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن / داغ عشق: اضافه تشبیهی / داغ عشق تو گلی نیست: تشبیه / واژه آرایی: تو، رود / واج آرایی «ا»

بازگردانی: اگر خواستن تو از خاطر غمگینم برود هیچگاه داغ عشق تو مانند گلی نیست که از یادم برود.

پیام: ماندگاری یاد عشق

۲- نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل / تشنه را آب محال است که از یاد رود

قلمرو زبانی: حسرت: اندوه از نبودن یا نداشتن چیزی / زنخدان: چانه / را: اضافه گسسته (از یاد تشنه)/ قلمرو ادبی: چاه: استعاره از گودی چانه / اسلوب معادله / تضاد: نرود، رود / چاه زنخدان: مجاز از یار زیبا / تکرار قافیه / چاه زنخدان: اضافه تشبیهی / تناسب: زنخدان؛ دل؛؛ تشنه؛ آب / از دل رفتن: کنایه از فراموش کردن و دست کشیدن / تضاد: نرود؛ رود

بازگردانی: اندوه نداشتن آن یار زیبا از دلم نمی‌رود؛ همانگونه که محال است آب از یاد تشنه برود.

پیام: یادکرد خداوند

۳- نتوان از سر او برد هوای شیرین / لشگر خسرو اگر بر سر فرهاد رود

قلمرو زبانی: هوا: هوس / قلمرو ادبی: سر: مجاز از ذهن / تلمیح / واج آرایی «ر» / واژه آرایی: سر / کنایه: لشگر بر سر کسی رفتن (کسی را نابود کردن) / جناس: سر؛ بر / جناس: بر؛ برد

بازگردانی: اگر لشکر خسرو پرویز بر سر فرهاد برود و او را نابود کند، نمی‌تواند هوس شیرین را از سر فرهاد از میان ببرد.

پیام: یادکرد خداوند

۴- کاش چون شمع همه سر شود اعضای «کلیم» / تا سراسر به ره عشق تو بر باد رود (کلیم کاشانی)

قلمرو زبانی: اعضا: اندام‌ها / سراسر: به تمامی / قلمرو ادبی: کلیم: تخلص (نام هنری) / چون شمع: تشبیه / بر باد رفتن: کنایه / واج آرایی «ر» / سر، سراسر: اشتقاق (همریشگی). / جناس: سر؛ بر

بازگردانی: ای کاش همه اندام‌های «کلیم» مانند شمع سر گردد تا یکباره در راه عشق تو نابود شود.

پیام: پاکبازی دلشده

الف)‌ ویژگی‌های شعر کلیم را در غزل بالا مشخّص کنید. –  ضرب المثل‌ها و الفاظ محاوره: زبان شعر ساده و نزدیک به زبان محاوره است. / به کار بردن مضمونهای ابداعی: اعضای کلیم چون سر شود و بر باد رود مضمون نو است / تکرار قافیه: «یاد» در بیت نخست و دوم بازآمده است که در گذشته رواج نداشته است.

قالب غزل است. / تلمیح در مضمون سازی نقش فعالی دارد / محور عمودی شعر قوی نیست و سخنور تک بیت گوست / اسلوب معادله در بیت دوم دیده می‌شود.ب)یک مجاز در بیت سوم مشخّص کنید.–  سر: مجاز از ذهن

مسعود رهگذر
۲۳ بهمن ۰۱ ، ۱۴:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر