دوستداران ادبیات فارسی

پایگاه شخصی مسعود رهگذر،ادب و فرهنگ اصیل فارسی

دوستداران ادبیات فارسی

پایگاه شخصی مسعود رهگذر،ادب و فرهنگ اصیل فارسی

خودارزیابی

۱- معنای حقیقی و مجازی را در واژه های مشخص شده بررسی کنید:

الف) درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو)

معنای حقیقی: رستنی / مجاز: وجود / معنای حقیقی: ابزاری که می‌چرخد / مجاز: فلک، آسمان

بازگردانی: اگر درخت وجود تو بار دانش بگیرد، آسمان آبی را فرمانبردار خودت می‌کنی.

ب) سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی (سعدی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: قصد

بازگردانی: امشب قصد آن ندارد که آفتابی برآید. چه خیال‌هایی از ذهن من گذر کرد ولی خوابم نبرد.

پ) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولوی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: خود فرد یا دل او

بازگردانی: آدمی می‌خواهم که دلش از فراق شرحه شرحه شده باشد تا شرح درد عشقم را به اوبگویم / شرحه شرحه: پاره پاره

۲- در سروده های زیر مجاز را مشخّص کنید:

الف) فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست (شفیعی کدکنی)

فردا: مجاز از آینده / شهر: مجاز از مردم شهر

بازگردانی: فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست.

ب) فریشتگان سنگ به وی می‌زدند که خاکی و آبی را چه رسد که حدیث کند؟ (رشیدالدین میبدی)

خاکی و آبیمجاز از انسان

بازگردانی: فرشتگان سنگ به او می‌زدند و می‌گفتند: بشر حق سخن گقتن ندارد.

پ) چرا چون لاله خونین دل نباشم / که با ما نرگس او سرگران کرد (حافظ)

نرگس: مجاز از چشم یار

بازگردانی: چرا مانند لاله خونین دل نباشم چراکه چشم یار به من بی محلی کرد / سرگران کردن: بی محلی کردن

ت) دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی / تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا (حافظ)

عالم: مجاز از مردم عالم / عذار: چهره

بازگردانی: دل مردم جهان را می‌سوزانی، هنگامی که چهره ات را می‌آرایی. تو از این کار که با کسی سازش نمی‌کنی چه سودی می‌بری / عذار: گونه

ث) برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را (شهریار)

نگین: مجاز از انگشتر

بازگردانی: ای گدای مسکین، برو و در خانه علی را بزن؛ زیرا او از کرمش انگشتر پادشاهی اش را به گدا می‌دهد.

۳ـ در بیت زیر مجاز و قرینه را مشخّص نمایید:

دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید / کز یکدگر گشایی زلف گره گشا را (فروغی بسطامی)

دست:‌ مجاز از انگشت؛ زیرا با انگشتان گره را می‌گشایند / قرینه: گره گشایدبازگردانی: قدرت آسمان وقتی مشکلاتم را حل می‌کند که تو زلف گره گشایت را از هم باز می‌کنی. / فلک: آسمان

۴ـ بیت زیر را از نظر فکری و ادبی بررسی نمایید:

سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم / وز این درخت همین میوه غم است برم (جامی)

چو درخت شکوفه دار: تشبیه / سر: مجاز از موی سر / درخت: استعاره از عمر / واژه آرایی: درخت / میوه غم: اضافه تشبیهی / جناس ناهمسان: سر، بر / برم است: کنایه از اینکه در اختیارم است

بازگردانی: مانند درخت شکوفه دار که پر از شکوفه سپید است موی سرم سپید شد. از این موی سپید فقط غم و اندوه بهره من شد.

۵ـ وزن بیت زیر را مشخّص کنید:

بضاعت نیاوردم الّا امید / خدایا ز عفوم مکن نا امید (سعدی)

بازگردانی: سرمایه ای جز امید ندارم. ای خدا، من را از بخشایشت ناامید نکن. / بضاعت: سرمایه

خط عروضی: بِضاعَت نَیاوَردَمِل لا اُمید / خُدایا زِ عَفوَم مَکُن نا اُمید

پایه های آوایی بَ ضا عَت    نَ  یا  وَر د  ال  لا اُ  مید
پایه های آوایی خُ  دا  یا زِ عَف  وَم مَ  کُن  نا اُ  مید
نشانه های هجایی Uـ ـ Uـ ـ Uـ ـ Uـ
وزن فعولن فعولن فعولن

فعل

 

کارگاه تحلیل فصل۲

 

۱- غزل زیر را از نظر سبک شناسی بررسی و تحلیل کنید:

من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمّل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است / «می» جای «همی» را گرفته است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / تخلص در پاین سروده آمده است / توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است./ غزل عارفانه و عاشقانه است/ ستایش عشق در آن دیده می شود / غم گراست / فراق در آن دیده می شود/ ذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون دارد.

۱- من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

قلمرو زبانی: ندانستم: نمی دانستم / مهر: مهربانی؛ محبّت / عهد نابستن: پیمان نبستن / به: بهتر/ نپایی: پایدار نمانی / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / نابستن؛ ببندی: اشتقاق

بازگردانی: من نمی دانستم که تو مهر و محبت و وفا نداری. اگر عهد نبندی بهتر است که ببندی سپس آن را بشکنی.

پیام: بی وفایی یار

۲- دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

قلمرو زبانی: خوب: زیبا / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / دل بستن: کنایه از علاقه مند شدن / واژه آرایی: چرا؛ تو

بازگردانی: دوستانم به من عیب می گیرند که چرا به تو علاقه مند شدم. نخست باید به تو گفت که چرا این اندازه زیبایی.

پیام: زیبایی دلبر

۳- آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

قلمرو زبانی: زنخدان: چانه / سر: نوک / اهل نظر: انسان های دارای بینش / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» و « ﹻ »/ دل بردن: کنایه از «شیفته کردن» / تناسب: خال؛ زنخدان؛ زلف؛ دل / ایهام تناسب: «سر» به معنای «نوک» است؛ ولی در معنای «کله» با زلف و زنخدان و خال تناسب دارد. / جناس: سَر و سرّ

بازگردانی: خال و زنخدان و زلف ظاهری تو اهل نظر را شیفته خود نکرد؛ بلکه زیبایی های تو راز اهورایی دارد.

پیام: زیبایی یار

۴- عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی

قلمرو زبانی: درویشی: تهیدستی / ملامت: سرزنش / سهل: آسان / قلمرو ادبی: واج آرایی «و» / انگشت نمایی: کنایه از «سرشناس شدن در بدنامی » / بار جدایی: اضافه تشبیهی

بازگردانی: اگر عاشق شوم یا تهیدست و بدنام گردم و دیگران مرا سرزنش کنند برایم سخت نیست؛ ولی جدایی از یار را نمی توانم بربتابم.

پیام: دشواری جدایی از یار

۵- گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / قلمرو ادبی: واج آرایی «ی» / اشتقاق: گفته؛ بگویم / واژه آرایی: تو؛ بیایی؛ دل؛ غم؛ بگویم

بازگردانی: گفته بودم که زمانی که تو را ببینم غم دلم را با تو در میان می گذارم؛ چه چیزی به تو بگویم؛ زیرا هنگامی که تو بیایی غمم از بین می رود.

پیام: غم دل دلشده

۶- شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

قلمرو زبانی: به در: بدر؛ بیرون / کشتن: ضد افروختن / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / واژه آرایی: خانه / شمع نگوید: جانبخشی /

بازگردانی: باید شمع را از این خانه بیرون ببریم و آن را خاموش کنیم تا شمع به همسایگان نگوید که تو در خانه مایی.

پیام: خلوت با یار

۷- سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: کمند: طنابی برای به بند کشیدن انسان یا جاندار / بند: طناب / قلمرو ادبی: واج آرایی «ر» / تضاد: بند، رهایی / جناس همسان: که (۱- زیرا ۲- حرف پیوند) / کمند: مجاز از اسارت

بازگردانی: سعدی هیچ گاه از اسارت تو نمی گریزد؛ زیرا می داند که اسیر تو بودن از آزادی خوش تر است.

پیام: ارزشمندی عشق یار

۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی بررسی نمایید:

■ فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.

قلمرو زبانی: فراش: فرش گستر، گسترنده فرش / دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر می‌دهد یا از او پرستاری می‌کند / بنات: ج بنت، دختر / را: حرف اضافه «به» / نبات: گیاه، رستنی  / مهد: گهواره / قلمرو ادبی: فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین هر چهار مورد اضافه تشبیهی / فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فرّاش، فرش،‌ بگسترد: مراعات نظیر / فرّاش، فرش: هم ریشگی / باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین: تناسب  / دایه، بنات، مهد، بپرورد: تناسب / کلّ عبارت آرایه تشخیص دارد./ بگسترد، بپرورد، سجع / مهد زمین: تلمیح به آیه: الم نَجعل الارضَ مِهاداً

بازگردانی: به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختران اند در زمین پرورش دهد.

■ درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده.  (سعدی)

قلمرو زبانی: خلعت: جامگی / قبا: جامه، جامه‌ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند / ورق: برگ / بر: پهلو/ شاخ: شاخه / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن / موسم: فصل، هنگام، زمان / قلمرو ادبی: جانبخشی در سراسر عبارت / اضافه تشبیهی: قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه / در بر گرفتن: کنایه از پوشیدن / اطفال شاخ را: «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ» / قدوم موسم ربیع: تشخیص / ربیع: بهار / خلعت نوروزی، موسم ربیع: مراعات نظیر/ شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات نظیر/ بر: مجاز از تن/ نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کلاه، سر: مراعات نظیر /  بر،‌ سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع

بازگردانی: خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگ‌هایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخه‌ها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شده اند و شکوفه‌هایشان مانند کلاه است.

۳- وزن بیت زیر را بنویسید.

ز یزدان دان، نه از ارکان که کوته دیدگی باشد / که خطّی کز خرد خیزد، تو آن را از بنان بینی (سنایی)

بازگردانی: همه چیز را از خدا بدان نه از رکن ها (خاک، آب، باد، آتش)؛ زیرا کوتاه بینی است که نوشته ای را که خرد آن را می نویسد از انگشتان دست بدانیم.

خط عروضی: زِ یَزدان دان، نَ اَز اَرکان کِ کوتَه دیدِگی باشَد / کِ خَططی کَز خِرَد خیزَد، تُ آن را اَز بَنان بینی.

پایه‌های آوایی ز   یَز  دان  دان   نَ  از  ار  کان کِ  کو  تَه  دی دِ  گی   با   شَد
پایه‌های آوایی کِ  خَط  طی  کَز     خِ  رَد  خی  زَد تُ   آن  را  از بَ  نان  بی  نی
نشانه‌های هجایی U ـ ـ ـ  Uـ ـ ـ  Uـ ـ ـ U ـ ـ ـ
وزن مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلُن
۰۱/۰۹/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
مسعود رهگذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی